اطلاعات شناسنامه ای دیوید لینچ

بیوگرافی دیوید لینچ؛ از شروع تا خداحافظی

زمان مطالعه: 11 دقیقه

فهرست مطالب

بیوگرافی دیوید لینچ؛ نگاهی به زندگی نامه بزرگ مرد تاریخ سینمای جهان.

دیوید لینچ شاید  جزو آخرین نمادها و بزرگان سینمای کلاسیک باشد که با کارگردانی و برداشت سکانس‌ها حرفی برای گفتن دارد. حتما تا به امروز حداقل یکبار به تماشای “جاده ماللهند”،  «بزرگراه گمشده»، «داستان استریت» و… نشسته باشید. همه ما می‌دانیم که سینمای لینچ، بسیار خاص پسند است و هرکسی جذب آثار او نمی‌شود. با این حال اکثر منتقدین و مخاطبین دنیای سینما روی این نکته توافق نظر دارند که کارهای او محدود به فیلمنامه و دیالوگ‌های شخصیت‌ها نمی‌شود. در واقع درست در جایی که کلمات قدرت بازگویی روایت را ندارند، دوربین دیوید لینچ به روایت گویی می‌پردازد.

با تمام توصیفاتی که کردیم، اکنون در زمانی ایستاده‌ایم که دیگر دیوید لینچ در میان ما نیست.مجله مستر دیالوگ به همین جهت برای این‌که ادای احترامی به این بزرگ مرد تاریخ سینمای جهان بکنیم، در ادامه در این مطلب از ، نیم نگاهی به بیوگرافی دیوید لینچ خواهیم انداخت. اگر از سینمای او لذت می‌برید تا انتها همراه ما باشید.

اطلاعات شناسنامه ای دیوید لینچ

اطلاعات شناسنامه ای دیوید لینچ

  • نام کامل: دیوید کیث لینچ
  • متولد 20 ژانویه 1946
  • درگذشت: 15 ژانویهٔ 2025 (78 سال)
  • فعالیت به عنوان: فیلم‌ساز، نقاش، هنرمند تجسمی، موسیقی‌دان، بازیگر
  • سال‌های فعالیت: ۱۹۶۷–۲۰۲۵
  • همسران: پگی لنتس (ا. ۱۹۶۸–۱۹۷۴) و مری فیسک (ا. ۱۹۷۷–۱۹۸۷)

دیوید لینچ در تاریخ ۲۰ ژانویه ۱۹۴۶ میلادی در میزولا، مونتانا و در یک خانواده متوسط به دنیا آمد. دوران کودکی او با سفرهای متعدد در سراسر ایالات متحده همراه بود. او بعدها برای ادامه تحصیل در رشته نقاشی به آکادمی هنرهای زیبای پنسیلوانیا در فیلادلفیا رفت و همان‌جا بود که علاقه‌اش به ساخت فیلم‌های کوتاه شکل گرفت. بنابراین می‌توان گفت که دیوید لینچ مثل هر فیلمساز دیگری، مسیر طولانی را در هنر طی کرده تا به جایگاه کارگردانی رسیده است.

در بیوگرافی دیوید لینچ آمده که او سپس به لس‌آنجلس نقل مکان کرد و اولین فیلم بلند خود با نام کله‌پاک‌کن را ساخت؛ اثری سوررئال در ژانر وحشت که به سرعت جایگاه یک فیلم کالت را پیدا کرد. این تنها نیم نگاهی به زندگانی دیوید لینچ بود، صفحه را به سمت پایین اسکرول کنید تا جزئیات بیشتری از بیوگرافی دیوید لینچ بدانید.

فیلم کالت چیست؟

دوران کودکی و سال‌های اول زندگانی

به رسم تمام بیوگرافی‌های مستر دیالوگ، ابتدا بهتر است تا خیلی خلاصه نگاهی به وضعیت دوران کودکی دیوید لینچ و خانواده او بیندازیم. آشنایی با سال‌های اولیه و دوران نوجوانی هر کارگردانی به ما کمک می‌کند تا درک بهتری داشته باشیم که چرا چنین مسیر حرفه‌ای طی و خلق شد.

در بیوگرافی دیوید لینچ آمده که پدر او دانش‌پژوه و محقق در وزارت کشاورزی آمریکا بود و مادرش به عنوان معلم زبان انگلیسی تدریس می‌کرد. بنابراین می‌توان گفت که او در خانواده‌ای تحصیل کرده و روشنفکر دیده به جهان گشود.

شاید برایتان جالب باشد بدانید که لینچ در کودکی و نوجوانی علاقه‌ی چندانی به سینما نداشت(البته خیلی هم نباید باعث تعجبتان شود، چند نفر از شما که در حال خوانش این مطلب هستید، به دنبال شغل و آرزو دنیای کودکی خودتان رفته‌اید؟!) و بیشتر به نقاشی و طراحی آثار پرتره علاقه‌مند بود؛ به همین جهت او در دوران نوجوانی تصمیم گرفت تا برای تحصیل به آکادمی هنرهای زیبای پنسیلوانیا برود. علاقه‌ی لینچ به دنیای فیلمسازی از زمان دانشگاه آغاز شد. جایی که خودش عنوان می‌کند که دیگر نقاشی‌ها برای من شروع به حرکت کرده بودند!

نخستین جرقه‌های فیلمسازی

پس از حضور در آکادمی هنری و تجربه دقیق‌تری از دنیای هنر، لینچ تصمیم جدیدی گرفته بود. او قصد داشت تا با استفاده از تکنیک استاپ‌موشن، یک فیلم انیمیشن کوتاه به نام Six Men Getting Sick بسازد و آن را به یک جشنواره سالیانه ارسال کند. با این حال هزینه ۲۰۰ دلاری اجرای این پروژه، او را برای مدتی از فکر فیلم‌سازی بازداشت. در زندگی نامه دیوید لینچ آمده که او در آن زمان تصور می‌کرد که نمی‌تواند از پس هزینه‌های فیلمسازی بربیاید. با این حال لینچ آهسته آهسته با انجام پروژه‌های مختلف در ادامه مسیر، دوباره به سینما بازگشت.

Six Men Getting Sick از آثار لینچ

قدم‌های جدی‌تر لینچ در فیلمسازی

دیوید لینچ پس از ساخت استاپ موشن، فعالیت حرفه‌ای خود در دنیای هنر را با نویسندگی و کارگردانی چند فیلم کوتاه و کم‌هزینه مانند The Alphabet و The Grandmother آغاز کرد(پیش‌تر اشاره کردیم که هزینه فیلمسازی مسئله‌ای بود که باعث شد تا لینچ برای مدتی هم که شده از چنین فضایی فاصله بگیرد؛ به همین جهت او به سراغ ساخت فیلم‌های کم هزینه‌تر رفت).

در بیوگرافی دیوید لینچ اومدده که پس از این‌که او تجربه کافی با ساخت چنین فیلم‌هایی کسب کرد، تصمیم گرفت اولین فیلم بلند خود را بسازد و برای این هدف، یک فیلم‌نامه کوتاه ۲۰ صفحه‌ای نوشت. نتیجه این تلاش، ساخت فیلم نمادین Eraserhead یا همان کله‌پاک‌کن بود. ناگفتنی نباید بماند که تولید این اثر حدود پنج سال طول کشید و با چالش‌های فراوانی برای لینچ و تیم او همراه بود. لینچ برای ساخت این فیلم، سرمایه چندان زیادی نداشت. در واقع او در مصاحبه‌های خودش عنوان کرده که برای ساخت این اثر حتی از چند نفر از دوستانش پول قرض کرده تا پروژه را به نتیجه برساند.

فیلم کله پاک کن، شگفتی ساز می‌شود

فیلم Eraserhead اگرچه از جانب منتقدین و برخی از همکاران لینچ با نقدهای منفی و اغلب تندی همراه شد؛ اما از نظر تجاری در گیشه موفق عمل کرد. این فیلم که با بودجه شخصی و محدود تولید شده بود توانست در گیشه بیش از 7 میلیون دلار بفروشد. چنین فروشی برای یک اثر با بودجه شخصی شبیه به یک معجزه بود.

شاید بد نباشد بدانید که فیلم Eraserhead تأثیر عمیقی بر استنلی کوبریک گذاشت! او پیش از شروع فیلم‌برداری فیلم مشهور و تاریخی The Shining، این اثر را برای تیم بازیگری خود نمایش داد تا آن‌ها را با فضای خاص و الهام‌بخش فیلم آماده کند. علاوه بر این، کله‌پاک‌کن به دلیل تأثیرات فرهنگی، تاریخی و زیبایی‌شناسی منحصربه‌فردش در فهرست ملی فیلم‌های کنگره‌ی آمریکا ثبت شده است.

آثار دیوید لینچ از بیوگرافی لینچ

ساخت دومین فیلم بلند و تاثیرگذار

پس از موفقیت چشمگیر فیلم Eraserhead، دیوید لینچ تصمیم گرفت تا گام‌های بسیار جدی‌تر و تاثیرگذارتری را در دنیای سینما بردارد. او دومین فیلم بلند خود را به نام The Elephant Man ساخت. این فیلم، اقتباسی از رمانی با همین عنوان است و تلاش می‌کند تا داستانی تلخ و تأثیرگذار از زندگی یک مرد با شرایط خاص جسمانی را روایت کند. The Elephant Man موفقیت‌های بزرگی را برای لینچ به ارمغان آورد؛ این اثر نامزد دریافت ۸ جایزه‌ی اسکار، از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد و توانست سه جایزه‌ی معتبر بفتا را نیز از آن خود کند.

صبحت از اسکار شد، پس بیشتر بخوانید: بهترین فیلم های جشنواره اسکار که قبل از مرگ باید ببینید

فیلم The Elephant Man از لحاظ تجاری بسیار موفق‌تر نسبت به فیلم اول لینچ عمل کرد و توانست چیزی بیشتر از 20 میلیون دلار در گیشه بفروشد. همچنین نکته جالب‌تری که وجود دارد این است که در حال حاضر این فیلم از آثار دیوید لینچ، رتبه‌ی ۱۶۲ در بین ۲۵۰ فیلم برتر وب‌سایت IMDB را کسب کرده است. موفقیت‌های این فیلم سبب شد تا جورج لوکاس، خالق دنیای جنگ های ستارگان، به لینچ پیشنهاد کارگردانی قسمت ششم استار وارز را بدهد؛ اما دیوید لینچ این پیشنهاد را به علت وجود محدودیت‌ها در تصمیم گیری برای فیلمسازی رد کرد.

بیوگرافی دیوید لینچ

فیلمسازی که جوایز جشنواره کن را درو می‌کند

بیایید که اول سراغ فیلم سوم دیوید لینچ نرویم. در واقع می‌خواهیم همچنان با بلندی‌های زندگی او بمانیم، پس به سراغ شاهکار او در جشنواره کن می‌رویم.

پنجمین فیلم دیوید لینچ، Wild at Heart، برای اولین بار در جشنواره‌ی کن سال ۱۹۹۰ به نمایش درآمد و توانست نخل طلای این جشنواره را از آن خود کند. داستان فیلم درباره سیلور و لولا، با بازی نیکولاس کیج و لورا درن، است که در تلاش‌اند از دست قاتلی که به دستور مادر لولا برای کشتن سیلور اجیر شده، فرار کنند. این فیلم اقتباسی از رمان Wild at Heart نوشته بری گیفورد است. اگرچه این اثر در زمان اکران فروش چندانی نداشت، اما با گذشت زمان جایگاه و تأثیر خود را در سینما تثبیت کرد و به یکی از ماندگارترین آثار دیوید لینچ تبدیل شد.

نگاهی به شکست فیلمساز بزرگ تاریخ

همه شما حداقل تا الان یا به تماشای فیلم DUNE نشسته‌اید یا این‌که نام آن را شنیده‌اید. با این حال شاید از این موضوع خبر نداشته باشید که همین داستان باعث شکست دیوید لینچ شد. رمان تلماسه یکی از برجسته‌ترین و محبوب‌ترین آثار ژانر علمی-تخیلی به شمار می‌رود. در اوایل دهه‌ی ۱۹۸۰، دیوید لینچ وظیفه‌ی کارگردانی و اقتباس سینمایی این شاهکار را بر عهده گرفت؛ اما نتیجه‌ی نهایی، هم برای خودش و هم برای مخاطبان و منتقدان، ناامیدکننده بود. ماهی بزرگ سینما اکنون توسط شکستی بزرگ صید شده بود!

فیلم Dune که با بودجه‌ی ۴۰ میلیون دلاری ساخته شده بود، تنها ۳۰ میلیون دلار فروش داشت و از نظر تجاری شکست سنگینی را بر روی دست عوامل تولید کننده فیلم برجای گذاشت. در بیوگرافی دیوید لینچ آمده که او این فیلم را یکی از بزرگ‌ترین و اشتباهات زندگی خود می‌داند و در همین راستا در کتاب خود عنوان می‌کند:

بیوگرافی دیوید لینچ

دیوید لینچ از خاکستر شکست برمی‌خیزد

پس از شکست تجاری فیلم تلماسه، دیوید لینچ بدون درنگ کار روی فیلم جدید خود، Blue Velvet، را آغاز کرد. این فیلم با حضور بازیگرانی همچون لورا درن، کایل مک‌لاکلن و ایزابلا روسلینی ساخته شد. حضور درخشان این بازیگران در این فیلم باعث شد تا دیوید لینچ از هنرنمایی آن‌ها در دیگر آثار خود نیز بهره بگیرد. فیلم Blue Velvet نقدهای مثبت بسیاری دریافت کرد و با فروشی قابل‌قبول، موفقیت نسبی را برای لینچ به ارمغان آورد. او برای این فیلم در مراسم اسکار و گلدن گلوب نامزد جایزه بهترین کارگردانی شد.

در پی موفقیت این فیلم و در چنین زمانی بود که پیشنهاد کارگردانی فیلم Manhunter به او داده شد؛ اما لینچ این پیشنهاد را رد کرد و در نهایت، مایکل مان کارگردانی آن را بر عهده گرفت.

شاهکار جاده ماللهند در قرن بیست و یکم

اولین فیلم دیوید لینچ در قرن بیست و یکم، Mulholland Drive (جاده مالهالند)، بود که در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد. شاید وقتی که نام دیوید لینچ بر زبان کسی می‌آید، بلافاصله به فیلم جاده ماللهند اشاره کند و درست می‌توان گفت که این فیلم شاید یکی از مهم‌ترین و صد البته تاثیرگذارترین آثار دیوید لینچ باشد.

لینچ به‌طور مشترک با جوئل کوئن برای کارگردانی این اثر شگفت انگیز، موفق به دریافت جایزه بهترین کارگردانی شد و همچنین در بخش‌های مشابه در مراسم اسکار و گلدن گلوب به عنوان نامزد دریافت جوایز حضور پیدا کرد. علاوه بر این ناگفتنی نماند که فیلم سینمایی Mulholland Drive عنوان بهترین فیلم دهه را از مجله معتبر کایه دو سینما دریافت کرد. نائومی واتس، لورا هرینگ و جاستین ثرو از جمله بازیگران اصلی این فیلم بودند.

پس از موفقیت فیلم جاده ماللهند، لینچ در دوره‌‌ای از جشنواره‌ی کن به عنوان رئیس هیات داوران انتخاب شد.

درخشش دیوید لینچ در سریال سازی

یکی از برجسته‌ترین آثار دیوید لینچ، سریال Twin Peaks است که در سه دهه اخیر به یکی از محبوب‌ترین و تأثیرگذارترین سریال‌های تلویزیونی تبدیل شده است. شاید برخی از خوانندگان این مطلب در ارتباط با این موضوع با ما موافق نباشند و به افت فصل دوم سریال اشاره کنند؛ اما باید بدانیم که تویین پیکس در فصل اول بسیار درخشنده ظاهر شد و توانست نظر منتقدین و مخاطبین را به خوبی به سمت خود جلب کند.

نکته بسیار جالبی که وجود دارد این است که لینچ همزمان با ساخت فیلم Wild at Heart روی این پروژه کار می‌کرد. سریال Twin Peaks موفقیت‌های چشمگیری برای لینچ و شبکه ABC به ارمغان آورد و به یکی از پرطرفدارترین سریال‌های دهه ۹۰ میلادی بدل شد. بسیاری بر این باورند که این سریال باعث تحول و پیشرفت در دنیای تلویزیون شد و از نظر کارگردانی و فیلم‌برداری استانداردهای جدیدی را تعیین کرد.

با این حال بایستی اشاره کنیم که سریال تویین پیکس در فصل دوم چندان موفق عمل نکرد و با افتی که در کیفیت مواجه شد، شبکه ABC آن را برای ساخت فصل سوم تمدید نکرد.

آخرین فیلم دیوید لینچ

مثل همیشه به پایان خط و قصه نزدیک می‌شویم. اثر Inland Empire آخرین فیلم بلند دیوید لینچ است که در سال ۲۰۰۶ اکران شد و توانست با ساخت آن جایزه شیر طلای جشنواره‌ی ونیز را از آن خود کند. در آخرین فیلم لینچ، بازیگرانی همچون لورا درن، جرمی آیرونز و هری دین استنتون به ایفای نقش پرداختند.

پس از این فیلم، لینچ به مدت یک دهه بیشتر بر روی ساخت فیلم‌های کوتاه متمرکز شد. در همان سال، او با ماری سوینی ازدواج کرد؛ اما این زوج یک سال بعد از هم جدا شدند. چهارمین همسر لینچ، امیلی استوفلی، از سال ۲۰۰۹ تاکنون در کنار او است. همچنین، دیوید لینچ سه فرزند دارد که در برخی از آثار او نیز به ایفای نقش پرداخته‌اند.

سریالی که هرگز ساخته نشد

نتفلیکس به تازگی عنوان کرده که دیوید لینچ پیش از مرگ یک مینی‌سریال در دست ساخت داشت. دیوید لینچ پیش از مرگ مینی‌ سریال جدیدی برای نتفلیکس در دست ساخت داشته است. تد ساراندوس یکی از مدیران عامل این پلتفرم وجود چنین پروژه‌ای را تأیید می‌کند. بسیاری از هواداران لینچ منتظر بودند که او سریال توئین پیکس را ادامه دهد؛ اما به نظر می‌رسد که آقای لینچ قصد داشته تا به جای ادامه دادن سریال گذشته، اثر جدیدی را به طرفداران خود نشان دهد.

ساراندوس حدودا در روز 28 دی ماه 1403 در اینستاگرام به کارگردان افسانه‌ای ادای احترام کرد و نوشت سال‌ها پس از اولین ملاقاتشان، وقتی که لینچ فیلم جاده مالهالند به او نمایش داده به نتفلیکس آمده تا پیشنهاد تولید یک مینی‌سریال را به او بدهد. ساراندوس می‌گوید بی‌درنگ از این پیشنهاد استقبال می‌کند و در ادامه صحبت‌هایی را مطرح می‌کند که بهتر است تا از زبان خودش بشنویم:

«یکی از پروژه‌های دیوید لینچ بود؛ پر از رمزوراز و خطرپذیری ولی ما می‌خواستیم با این نابغه در این مسیر هنری همراهی کنیم. ابتدا کووید، سپس برخی نگرانی‌ها پیرامون مسائل بهداشتی سبب شدند پروژه هرگز به تولید نرسد، اما به روشنی اعلام کردیم که به محض اینکه بتوانیم آماده تولیدش هستیم.»

ساراندوس در ادامه آثار لینچ را ستودنی، بصیرانه، جسورانه و هنرمندانه توصیف می‌کند و می‌گوید همیشه به آخرین پروژه‌ای که لینچ در ذهن داشته خواهد اندیشید.

البته ناگفتنی نماند که چندی پیش یعنی در بهار گذشته، لینچ در مصاحبه‌ای خبری عنوان کرده بود که قصد تولید انیمیشنی را داشته؛ اما نتفلیکس آن را لغو کرده و ادامه نداده است. او در آن زمان در ارتباط با این موضوع گفته بود:

«اخیراً فکر کردم که شاید کسی علاقه داشته باشد و موضوع این انیمیشن را در چند ماه گذشته به نتفلیکس ارائه دادم اما آن‌ها ردش کردند. اسنوت‌ورلد یک نوع داستان قدیمی است اما در انیمیشن‌های امروز بیشتر شوخی‌های سطحی اهمیت دارند. داستان‌های افسانه‌ای قدیمی چرند به شمار می‌آیند: ظاهراً مردم تمایلی به دیدنشان ندارند. دنیا تغییر کرده و نه گفتن راحت‌تر از بله گفتن است.»

اما این احتمال وجود دارد که لینچ پروژه دیگری برای نتفلیکس در ذهن داشته و آن انیمیشن فقط یکی از چند پروژه در دست ساخت بوده است. با این حال و باوجود آن‌که همکاری به نتیجه نرسیده است، ساراندوس لینچ را یکی از فیلمسازان محبوب تاریخ از نگاه خود می‌خواند و به یاد می‌آورد که چگونه وقتی نتفلیکس هنوز در کسب‌وکار اجاره DVD بوده، با لینچ برای پخش “Eraserhead” توافق می‌کند. آن‌ها در آن زمان برای اولین با هم ملاقات کردند، و به گفته ساراندوس آن ملاقات به تولید فیلم کوتاه “What Did Jack Do” منجر شده است.

او در ادامه به زیباترین شکل ممکن کارهای لینچ را مورد ستایش قرار می‌دهد:

«دیوید لینچ یک نابغه جسور بود. نمی‌خواست آثارش را درک کنند. می‌دانست که غیرممکن است و این بخشی از این همراهی بود.»

چراغی که زود خاموش شد

لینچ سال گذشته در مصاحبه‌های خبری خود اعلام کرده بود که به بیماری آمفیزم مبتلا و خانه‌نشین شده است. لینچ همچنین گفته بود که من به دلیل سالیان سال کشیدن سیگار مبتلا به آمفیزی شدم بنابراین چه بخواهم یا نخواهم خانه نشین هستم. بیماری حتی یک سرماخوردگی کوچک برای من خیلی مضر است. سرانجام خانواده او در یک پست فیسبوکی از مرگ او خبر دادند و نوشتند:

«حالا که او دیگر بین ما نیست، خلا بزرگی در دنیا به وجود آمده. اما، همانطور که او می‌گفت، “چشمت به دونات باشد نه به بخش تهی میان آن.»

در انتها شاید بد نباشد تا نگاهی به سخنان او درمورد نگاهش به مرگ بیندازیم:

مرگ به خوابیدن پس از یک روز کار و فعالیت شباهت دارد. در خواب اتفاقات زیادی رخ می‌دهد و بعد شما بیدار می‌شوید و سراغ یک روز کار و فعالیت دیگر می‌روید. من این‌طور به قضیه نگاه می‌کنم. نمی‌دانم پس از مرگ به کجا می‌رویم اما داستان‌هایی دربارهٔ آن‌چه بعد مرگ رخ می‌دهد شنیده‌ام. نمی‌توانم انکار کنم که مرگ با ترس همراه است. ما حتی نمی‌دانیم مرگ ما چه زمانی فرا می‌رسد. اگر کسی نفس نکشد آیا به فرایند مرگ وارد شده است؟ چطور می‌توان مطمئن شد که یک نفر واقعاً مرده است؟ آیا نفس نکشیدن تنها نشانهٔ مردن است؟
مذاهب شرقی اعتقاد دارند روح چند روز زمان نیاز دارد تا از بدن خارج شود. من شنیده‌ام این خروج با درد زیاد هم‌راه است. شما مجبور می‌شوید خودتان را از خودِ زمینی‌تان خارج کنید. انگار بخواهی هسته را از میان یک هلوی تازه دربیاوری وقتی که جورج برنز بمیرد هستهٔ هلو درون آن گیر نمی‌کند چون او بسیار پیر است. هسته به راحتی بیرون میپرد و این صحنه، صحنهٔ بسیار زیبایی خواهد بود.»

مرگ دیوید لینچ

Master of Content

با ستاره دادن، به ما انرژی بدید
5,00
1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars تعداد رای: 1 نفر
Loading...

دیدگاهتان را بنویسید